هر ساله شروع فصل مدارس برای بسیاری از کودکان ترس از رفتن به مدرسه در واقع دور شدن از والدین شان را به همراه دارد ولی این اکراه و امتناع از رفتن به مدرسه در کودکان می تواند به دلایل مختلف باشد.خودداری از رفتن به مدرسه طیفی دارد که یک سر آن گاهی مدرسه رفتن است و سر دیگر آن به زور مدرسه رفتن یا برای همیشه مدرسه نرفتن علائم اضطراب آنان به اشکال مختلف مانند سردرد، تهوع، گیجی، تب و… بروز می کند. گاهی اعتراض این کودکان با گریه و کج خلقی هایی که به رفتار پرخاشگرانه و مخرب تبدیل می شود، همراه است و معمولا زمانی که فشار برای رفتن به مدرسه از کودک برداشته می شود، این علائم ناپدید می شود. اصطلاح «هراس از مدرسه» اصطلاحی جامع و فراگیر است. ریشه بیشتر این حالات همان ترس ایکی از دلایل امتناع از رفتن به مدرسه ممکن است ناشی از عدم هماهنگی کودک با محیط مدرسه، آموزگار و یا همکلاسی ها باشد. طبق مطالعات انجام شده در بیشتر موارد علت این مسئله مربوط به خود مدرسه نبوده، بلکه نگرانی و اضطراب ناشی از جدا شدن از مادر و تنها ماندن باعث ایجاد چنین ترسی شده و به همین خاطر کودک احساس عدم امنیت می کند. این کودکان اکثرا باهوش و خجالتی بوده و قبل از مدرسه رفتن کمتر از مادرشان جدا شده اند و همیشه وابستگی شدیدی بین مادر و کودک وجود داشته است. از طرف دیگر ممکن است مادر به علت وسواس و حمایت بیش از حد از فرزند خود باعث شود این وابستگی تشدید شود.ز ترک خانه است و اگر کودک را وادار به مدرسه رفتن کنیم، اضطراب او به هراس مبتدل می شود.
واقعیت این است که درمان کودک مدرسه هراس بسیار با اهمیت است و والدین نباید نسبت به آن بی تفاوت باشند، چرا که مدرسه نرفتن تاثیرات بدی بر کودک و خانواده می گذارد. برای مثال موجب اختلافات خانوادگی و به هم ریختن خانواده می شود، مشکلات تحصیلی ایجاد می کند، تعاملات اجتماعی کودک را کم می کند و زمینه ساز بزهکاری، اضطراب و افسردگی می شود و عواقب اقتصادی دارد.
ترس های مدرسه ای کلا در ۴ مرحله خود را نشان می دهند؛ مرحله اضطراب ناشی از جدایی، مرحله امتناع از مدرسه رفتن، مرحله آشفتگی مرضی درونی و بالاخره مرحله احساس درد، تهوع و بهم خوردگی دل که البته اساس آن اختلال اضطراب جدایی است. کودکان مبتلا به اختلال اضطراب جدایی نسبت به جدایی از والدین یا دور شدن از خانه، اضطراب مفرط، ناتوان کننده و نامتناسب با سن خود را نشان می دهند.
درصد کمی از کودکان ترس از مدرسه را تجربه میکنند که آن هم یک نوع اختلال اضطرابی است؛ در این نوع اختلال اضطرابی، کودک احساس نگرانی میکند که اگر از والدین یا منبع دلبستگیاش جدا شود. او را از دست میدهد و دیگر او را نمیبیند و این فکر اذیت کننده موضوعی است که کودکان در سن مدرسه با آن مواجه اند.
پاره ای از اقدامات اصلاحی :
– القاء به کودک که مدرسه ترسی ندارد.
– کمک و یاری کودک برای حل مشکلات مدرسه ای
– صحبت کردن در مورد مزایای درس خواندن و باسواد شدن
– بالا بردن جرات و اعتماد به نفس کودک برای غلبه بر مشکلات درسی
– بیشتر کردن رابطه بین مدرسه و خانه و یاری خواستن از معلمان
– سهل و آسان جلوه دادن ضوابط و مقررات مدرسه
– یاری کردن کودک در انجام تکالیف درسی و تحسین و تمجید به موقع وی
– دادن جایزه به کودک و تشویق وی
– نادیده گرفتن برخی از خطاهای کودک و به اصطلاح «مته به خشخاش نگذاشتن»
– گاهی رفتن به مدرسه با کودک، روحیه دادن و محبت به کودک
– از میان بردن عوامل نفرت از مدرسه مانند تنبیه و سرزنش و سخت جلوه دادن تکالیف.
برای حل مشکل کودک ابتدا باید علت ترس کودک را پیدا کرد. بعد از شناسایی علت ترس و برطرف کردن آن در محیط خانه، می توان ابتدا مادر به همراه کودک به مدرسه برود و در محیطی مثل حیاط مدرسه جایی که کودک بتواند او را ببیند منتظر بماند. این روند می تواند تا چند روز ادامه پیدا کند و بعد ساعات حضور مادر کمتر شود تا کودک به محیط مدرسه عادت کند.
وقتی به کودکی استثنایی گفته می شود بدین معناست که کودک از نظر هوشی و جسمی و روانی و اجتماعی به میزان قابل توجهی نسبت به دیگر همسالان خود متفاوت باشد و نتواند بنحو مطلوب حداکثر استفاده از برنامه های آموزش و پرورش عادی ببرد .
در اینگونه کودکان واکنشها ، ویژگیهای خاص دارد بدلیل اینکه کودک رشد فکری کامل ندارد و بدلیل اینکه نمی تواند بر رفتارهای خود کنترل داشته باشد و یا اگر عمل خلافی از او سر زد احساس گناه و تقصیر کند ، چون از نظر شخصیتی نارس و نابالغ است ، ناگزیر نیازمند به توجه خاص و آموزش و خدمات فوق العاده ای است .
بطور کلی این کودکان را باید از سه نظر مورد مطالعه قرار داد :
· آنهایی که از بدو تولد به علت ناراحتیهای ارثی و اختلالات مادرزادی بیماری مشخصی دارند مانند منگولها ، هیدروسفالی و …
· کسانی که از ابتدا با وسایل تشخیصی می توان به بیماری آنها پی برد . مانند : اختلالات غدد مترشحه داخلی ، دررفتگی مادرزادی لگن و.
· افرادی که نقص عضو و بیماری آنها در طول رشد مشخص می شود . مانند : فج مغزی ، غقب ماندگی ذهنی ، ضایعات و آسیبهای مغزی مختصر که باعث اختلال در خواندن ، نوشتن و ….کودک می شود
کودکان استثنایی به دلیل اینکه نسبت به همسالان خود در اقلیت قرار دارند نیاز به حمایت های خاص دارند.بدون این حمایت ها قادر به برآوردن و تامین نیازهای خویش و بهره گیری از مواهب جامعه نیستند
لذا نیاز به توجه ویژه و مراقبت های خاص چه در خانه و چه در اجتماع دارند.
کلی ترین طبقه بندی ، که مورد قبول اکثریت متخصصان می باشد عبارت است از تقسیم این افراد به سه دسته بزرگ :
1. کودکان و نوجوانان که به علت اختلافات هوشی و فعالیتهای ذهنی از کودکان عادی متمایزند . در این دسته کودکان و نوجوانان عقب مانده ذهنی و افراد تیز هوش قرار دارند .
2. کودکان و نوجوانانی که به علت اختلالات و ضایعات مغزی یا اختلالات عملی مبتلا به اختلالات رفتاری هستند . در این دسته کودکان و نوجوانان ناسازگار یا دشوار قرار دارند .
3. کودکان و نوجوانان مبتلا به اختلالات و نقایص حسی و حرکتی و اختلالات عملی رشد ، در این دسته نابینایان و همچنین مبتلایان به اختلالات تکلمی ، اختلالات کنترل استنکترها و ناتوانیهای حرکتی قرار دارند .
گروه اول ، بعضی از افراد مبتلا به نارسائی رشد قوای ذهنی و کمبود فعالیتهای ذهنی هستند لذا نمی توانند در شرایط عادی با محیط خانوادگی ، تحصیلی ، اجتماعی ، شغلی سازش نمایند و عده ای بر عکس به علت داشتن هوش سرشار و فعالیتهای ذهنی عالی توسط افراد عادی درک نمی شوند و در نتیجه مسائل و مشکلاتی در سازش آنها با محیط پیش می آید مشکلات کودکان استثنایی.
دسته دوم را افرادی تشکیل می دهند که دچار اختلالات شخصیتی ، آشفتگیهای عاطفی و اخلاقی هستند و به همین علت قادر به سازگاری با محیط خود نیستند . در این دسته فعالیتهای ذهنی در حد طبیعی یا حتی ممکن است بیشتر از حد طبیعی باشد .
گروه سوم افرادی هستند که به علت اختلالات و نقایص حسی و حرکتی یا اختلالات عملی رشد از سازگاری عادی با محیط محروم هستند . در طبقه بندی فوق باید به شدت و اهمیت علائم و نوع اختلال رفتاری توجه کرد .
بسیاری از افراد تصور میکنند افسردگی تنها گریبانگیر بزرگسالان خواهد شد، در حالی که کودکان نیز دچار افسردگی نیز می شوند.راههای گوناگونی برای تشخیص مشکلات روانی در کودکان وجود دارد که مهمترین آنها ناراحتی مداوم و نگرانیهای بیدلیل کودک است که به موضوع خاصی مربوط نمیشود.
همچنین والدین میتوانند عکسالعمل کودکشان را هنگامی که مساله ناراحتکنندهای رخ میدهد ببینند. برای مثال زمانی که کسی میمیرد طبیعی است که اقوام و اطرافیان او ناراحت شوند، اما اگر احساس کردید عکسالعمل کودکتان به این اتفاق بسیار شدید و افراطی است و یا مدت زیادی طول کشیده است، این موضوع یکی از نشانههای افسردگی است.
از نشانه های افسردگی در کودکان می توان موارد زیر را نام برد:
· غم و اندوه، یا حالت ناراحتی دارد که از بین نمیرود
· دائم تحریکپذیر و عصبانی است
· به چیزهایی که قبلاً از آنها لذت میبرده علاقمند نیست
· غالب اوقات خسته است
· بیش از حد معمول میخوابد یا نمیتواند بخوابد
· تمرکز ندارد
· با دوستان و خانواده کمتر تعامل دارد
· اعتماد به نفس زیادی ندارد
· کمتر یا بیشتر از حد معمول میخورد
· وزنش تغییر زیادی کردهاست
· به نظر میرسد که آرامش ندارد یا به شدت بیحال شدهاست
· در مورد احساس گناه یا بیهودگی صحبت میکند
· دچار خلاء یا عدم درک احساسات است (بیحسی)
· فکرهایی در مورد آسیب رساندن به خود دارد، مثلا بریدن دست یا پایش
· برخی از کودکان مشکل اضطراب و در عین حال افسردگی دارند. برخی نیز دارای علائم جسمی مانند سردرد و معده درد هستند.
لجبازی آنان اشتباه گرفته میشود. بهطور طبیعی کودک از پانزده ماهگی تا سهونیم سالگی رفتارهای لجبازانه برای رسیدن به خواستههایش دارد که شامل پا کوبیدن، سر کوبیدن، جیغ و فریاد کشیدن وغیره است. بروز این رفتارها در این سن کاملاً طبیعی است، نه نشاندهنده افسردگی. به همین دلیل تشخیص علایم افسردگی معمولاً از حدود سه سالگی به بعد راحتتر است.
این نشانهها در تمام کودکان یکسان نیست. درواقع نشانههای افسردگی کودکان در شرایط مختلف و زمانهای گوناگون به شکلهای متنوعی خود را نشان میدهند. با اینوجود بعضی از کودکان با وجود افسردگی به شکلی معقول رفتار میکنند و نشانههای بیرونی مذکور را ندارند، اما بیشتر کودکان ضمن تجربه افسردگی تغییرات محسوسی در عملکرد تحصیلی، فعالیتهای اجتماعی، علایق و حتی ظاهرشان ایجاد میشود.
کودک در طول دوره افسردگی حساستر و زودرنجتر میشود، سریعتر بغض میکند و گریهکردنهایش افزایش مییابد، اما هر گریهای نشانه افسردگی نیست. در افسردگی گاهی حتی کودک برای موارد بسیار بیاهمیت تا یکی دو ساعت گریه میکند و این در کنار سایر علامتهای افسردگی میتواند خانواده را به افسردهبودن فرزند مشکوک کند.
به عبارتی در دوران افسردگی، کودک دچار افت کیفی در زندگی میشود، کمتر سراغ دوستانش میرود، در بازیهای گروهی شرکت نمیکند و از زندگیاش لذت نمیبرد. والدین نباید گریهکردن بچهها را به افسردگی ارتباط دهند، چون در بیشتر موارد اینطور نیست.
خیلی هم سخت نیست، چون مشکلات رفتاری کودک معمولاً کیفیت زندگی او را مختل نمیکند. کودک بازی میکند، میخندد، با دوستانش ارتباط برقرار میکند و… ولی افسردگی اختلالی است که روی کیفیت و زندگی طبیعی کودک اثر چشمگیری میگذارد. در این زمان است که والدین باید به ابتلای فرزندشان به افسردگی شک کنند و او را نزد روانپزشک ببرند.
در صورتی که کودک در محیط خانواده مورد بیتوجهی و غفلت، کودکآزاری جسمی، تنبیه سخت و… قرار بگیرد، قطعاً در معرض ابتلا به افسردگی قرار خواهد گرفت.
اعتیاد یکی از بلاهای خانمان سوز است که بنیان خانواده ها را از بین برده است. اعتیاد، باعث از بین رفتن زندگی و آینده شخص معتاد می شود. اما در این بین، نقش خانواده در بیماری اعتیاد بسیار مهم و فراموش نشدنی است. خانواده می تواند با پشتیبانی از فرد معتاد، او را تشویق کنند تا اعتیاد را برای همیشه کنار بگذارد.
نقش خانواده در بیماری اعتیاد و در مرحله آمادگی شخص برای ترک اعتیاد نیز بسیار مهم است. در مرحله آمادگی، شخص معتاد تصمیم به تغییر گرفته است و آماده ترک اعتیاد است، اما نمی داند که باید از کجا شروع کند. اینجاست که مهمترین نقش خانواده در بیماری اعتیاد نمود پیدا می کند و خانواده باید در کنار فرد معتاد باشد. در این مرحله متاسفانه بسیاری از خانواده ها اشتباه می کنند و فکر می کنند که دیگر نیازی به ادامه درمان نیست. اما پس از ترک اعتیاد، مرحله نگهداری آغاز می شود و نقش خانواده در بیماری اعتیاد و در این مرحله نیز بسیار مهم و اساسی است. خانواده در این مرحله نباید مدام فرد معتاد را چک کنند، بلکه در عین هوشیاری باید رفتاری از خود نشان دهند که شخص معتاد بفهمد که به چه اندازه خانواد او از ترک اعتیادش خوشحال هستند.
اگر خانواده درک خوبی از اعتیاد داشته باشند، می تواند برای فرد معتاد بهترین پشتوانه باشد و با وی بهترین رفتار را داشته باشند.شخص معتاد می تواند به اعضای خانواده خود اعتماد کرده و مشکلات احتمالی خود را در طول دوره درمان با آنها در میان بگذارد.
اعضای خانواده می توانند با حمایت های عاطفی و مالی، شخص معتاد را به بهترین نحو راهنمایی کنند.
شخص معتاد از اینکه اعضای خانواده در درمان او نقشی موثر دارند، بسیار خوشحال خواهد شد و همین به او امید و قدرت بیشتری برای ادامه راه خواهد داد.
بیشتر افرادی که در دوره ترک اعتیاد به سر می برند علاوه بر همراهی عاطفی به حمایت روانی خانواده نیز احتیاج دارند. بسیار دیده شده افرادی که برای ترک مواد مخدری از جمله ترک شیشه تریاک و سایر مواد اعتیادزا اقدام کرده اند به دلیل سرخوردگی توسط اعضای خانواده دست از ادامه مسیر کشیده اند. به همین دلیل خانواده ها باید علاوه بر توجه بر نقش عاطفی به بعدهای روانی فرد در حال ترک نیز توجه کافی داشته باشند.
از جمله کارهایی که خانواده ها ها می توانند ببرای کمک به فرد معتاد انجام دهند:
· همراهی بیمار تا مراکز و جلسات درمانی
· سپردن مسئولیت و وظایف (ترجیحا از وظایف سبک و به تدریج مسئولیت ها و وظایف سنگین تر)
· صحبت کردن با او در زمان هایی که میل به مصرف دارد و یاد آوری اهداف و زحمات او جهت تحقق درمان و ترک
· تغییر محیط و از بین بردن آنچه که بیمار را به یاد مصرف می اندازد و وسوسه را در او تشدید می کند.
پس نقش خانواده در مراقبت از ترک همچنان باقی است. علاوه بر این لازم است خانواده بعد از ترک به فرد پاک شده اعتماد کنند و از سوءظن به او پرهیز کنند
منبع : https://www.beytoote.com/news/social/quit1-addiction-at-home.html
بسیاری از افراد به شیوه ها و اهداف متفاوت با یکدیگر آشنا می شوند، برخی به همراه بزرگترها و یا خانواده در قالب خواستگاری، افرادی در دوره تحصیل دانشگاه با یکدیگر آشنا می شوند و عده ای هم در محل کار و یا در فضای مجازی یکدیگر را پیدا می کنند.
طبق بررسی های به عمل آمده انتخاب همسر ایده ال و شریک زندگی مطمئن از فرآیند پیچیده ای برخوردار است که نخست با ایجاد گرایش شروع می شود به نحوی که در این مرحله فرد از بین کسانی که به هر شیوه با آن آشنا شده و از لحاظ ظاهری برای آن جذاب است و از طرفی به لحاظ علاقه، هوشمندی، شخصیت و سایر ارزش های رفتاری و سایر مشخصه ها آن را مشابه با خود می بیند، انتخاب می کند.
در این بین برخی به قصد ازدواج و برخی با انگیزه ارتباط برقرار کردن و شیوه های متنوع با هدف تشکیل خانواده، زمینه آشنایی با یکدیگر را فراهم می کنند که در هنگام مراجعه آنها به مشاور قبل از ازدواج به وضوح می توان این موارد را مشاهده کرد.
ر مشاوره ازدواج به دو فرآیند توجه می شود؛ اول این که فرد بداند برای ازدواج آمادگی دارد یا نه و بعد از طرف مقابل شناخت کافی داشته باشد. فرد برای این که بداند آمادگی ازدواج دارد یا نه، می تواند از مشاور کمک بگیرد. فردی آمادگی ازدواج دارد که تعهد پایدار داشته باشد، یعنی برای فردی که وارد زندگی او شده است بار نباشد، زندگی بالنده ای داشته باشد، باعث آرامش وی شود، سرعت حرکت او را به سمت تعالی و پیشرفت بیشتر کند و اگر چنین نباشد، در واقع ازدواج تنها برای رفع بخشی از نیازها خواهد بود که به فرد برای پیشرفت و تعالی کمک نمی کند. بنابراین برای این که فرد میزان آمادگی خود را برآورد کند می تواند از مشاور حاذق در این حوزه کمک بگیرد. مشاور باید درباره موضوعات مختلف اطلاعات کافی داشته باشد و مولفه ها را بر اساس اهمیت آن بررسی کند. در مشاوره قبل از ازدواج دو عامل آمادگی و آشنایی مهم است.
هدف اصلی مشاوره پیش از ازدواج، کمک به افراد برای انتخاب زوج مناسب است، این مرحله مهمترین مرحله مشاوره ازدواج است زیرا جنبه پیشگیری دارد و در صورت هدایت صحیح، موجب تأمین بهداشت روانی خانواده میشود. اهمیت مشاوره پیش از ازدواج زمانی مشخص میشود که به این نکته توجه داشته باشیم که انسان ها از یکدیگر شناخت کافی ندارند، بنابراین به منظور دستیابی به این شناخت برای ازدواج به کمک مشاوره نیاز دارید.
در مشاوره پیش از ازدواج، مشاور جلساتی به صورت انفرادی و زوجی (زوج درمانی)، مشاوره میدهد. گاهی اوقات بعضی از مشاوران آزمون های معتبری را به صورت کتبی از طرفین میگیرند که احتمال موفقیتآمیز بودن ازدواج را بررسی میکند، البته احتمال به معنی قطعیت نیست. این آزمون های شناختی به منظور شناخت زیر ساخت های شخصیتی طرفین به کار میرود. به عنوان مثال، در نظر بگیرید از طریق این آزمون ها، یکی از زوج ها درونگرا شناسایی شود، که تمایل به کنارهگیری، سکوت، تنهایی و خلوت دارد، در مقابل زوج دیگر برونگرا است به طوری که حضور در جمع، کردن و مهمانی رفتن را ترجیح میدهد، مسلماً این دو نفر در ارتباط با هم به مشکلاتی برخورد خواهند خورد، چرا که خصوصیات زیرساختی شخصیتشان با هم متفاوت است، به این معنی که یک نفر همیشه باید گذشت کند و خواستههای خود را نادیده بگیرد. متخصص در مشاوره پیش از ازدواج توانایی سنجش و شناخت تفاوت های زیر بنای شخصیت را دارد و نظر زوجین را نسبت به این تفاوت ها جلب میکند، موارد دیگری که در جلسات مشاوره پیش از ازدواج بررسی میشود، آرزوها، تمایلات، توقعات، خط قرمزها و رمز و رازهای طرفین است، مشاوره قبل از ازدواج به طور کلی مشاوره برای انتخاب مورد مناسب برای یک عمر زندگی است. درمشاوره قبل از ازدواج، مشاور هیچ وقت به طرفین نمی گوید که این کار را بکنید یا نکنید بلکه وظیفه مشاور آگاه کردن است. او میگوید که نتیجه چنین ازدواجی چه خواهد بود تا شما خودتان دست به انتخاب بزنید، مشاور تلاش میکند دیدگاهها و اهداف زوجین را در زندگی مورد بررسی قرار دهد و طرف مقابل را با این دیدگاهها و اهداف آشنا کند.
منبع نمناک : https://namnak.com/Consulting.p76326
در دوران مدرن و رسانه های اجتماعی قوانین روابط تغییرات زیادی داشته اند. سهولت استفاده و دسترسی آسان به فنآوری تاثیر زیادی بر روابطه افراد با یکدیگر راگذاشته است. بدون تردید فضای مجازی ، قوانین دوستیابی و رابطه های شویی را نیز تغییر داده است.
تکنولوژی رفته رفته جایگزین ارتباط با دوستان و اعضای خانواده می شود و افراد به جای هم صحبتی و مشاوره از یکدیگر وقت خود را با دوستان مجازی و در فضاهای مجازی می گذرانند.
بظاهر افراد زندگی مشترک را حفظ می کنند و زیر یک سقف زندگی می کنند اما در واقع ممکن است ساعت ها با یکدیگر ارتباط کلامی نداشته و با گوشی، تبلت های خود مشغول بازی و ارتباط با دوستان مجازی خود باشند.
یکی از مشکلات جامعه ما جایگزین کردن شبکه های مجازی به جای ارتباط و تعامل بین زوج ها است که زن و مرد ناخواسته درگیر ارتباط های پوچ و نادرست می شوند که تنها راه آن این است که زن و شوهر ارتباط خود را مدیریت کرده و با انجام تفریحات سالم و مشترک روابط بین اعضای خانواده را مستحکم و به جای این که محبت واقعی را در فضاهای مجازی پیدا کنند، با در کنارهم بودن،انجام کارها و تفریحات مشترک بزرگ کردن حسنات و نادیده گرفتن ایرادها، ارتباطات عاطفی بین اعضای خانواده را مستحکم تر کنند.
افزایش استفاده از اینترنت و به ویژه شبکههای اجتماعی موبایلی این روزها به رغم استفاده های مفیدی که دارد، در کنار اشتغال به کار طولانی والدین و تغییر نگرش والدین به تربیت فرزندان، موجبات دوری اعضای خانواده از یکدیگر را فراهم ساخته است به گونه ای که به رغم نزدیکی فیزیکی و در زیر یک سقف بودن در داخل خانواده، گاه فاصله عاطفی و معنوی زیادی را از یکدیگر تجربه می کنند و افراد خانواده کمترین مراودات و گفتگوی همدلانه را با هم دارند. این موضوع آسیب هایی را نیز در خانواده ها به وجود آورده که در کنار سایر عوامل مخرب در روابط خانوادگی، موجبات سست شدن بنیاد خانواده ها و طلاق عاطفی زوجین و کمرنگ شدن صمیمیت میان اعضای خانواده و همچنین گسترش شکاف نسلی را فراهم کرده است.
از نشانه های خیانت های زوجین در فضای مجازی عبارت اند از:
· او در مورد همه چیز محافظه کار و مرموز شده است.
· به سادگی متوجه می شوید او به شما دروغ می گوید.
· همسرتان متفاوت از قبل شده و خلق و خوی او تغییر کرده است.
· او به شما یا فرد دیگری اجازه ی استفاده از کامپیوترش را نمی دهد.
· متوجه شده اید او تمامی پسوردهای کامپیوتری خود را تغییر داده است.
· او کامپیوتر خود را به جایی در خانه منتقل کرده که بتواند راحت تر تنها باشد.
· او دوست ندارد در مورد استفاده ای که از کامپیوتر می کند با کسی حرف بزند.
· او جدیدا به پدر و مادر، خانه و مسئولیت های مرتبط با شغل خود بی توجه شده است.
· متوجه شده اید همسرتان به تازگی مرتبا تجهیزات جدیدی را برای کامپیوتر اری می کند.
· همسرتان دیگر علاقه ندارد کاری را با شما انجام داده یا عیدها و تولدها را با هم جشن بگیرید.
· همسرتان بهانه ها، توضیحات و توجیحاتی دارد که تغییرات مشهود در رفتارش را تکذیب می کنند.
· وقتی با یکدیگر نزدیکی جنسی دارید متوجه می شوید علاقه ی زیادی برای برقراری رابطه با شما ندارد.
· او مرتبا می خواهد فضایی خصوصی برای خودش داشته و در مقابل گذراندن وقت خود با کامپیوتر حالت دفاعی می گیرد.
· همسر شما دیگر نگرانی زیادی در مورد رابطه و زندگی مشترکتان ندارد. فاصله ی زیادی بین شما افتاده و صمیمیتی دیگر میانتان دیده نمی شود.
· متوجه شده اید تغییرات مهمی در الگوی خواب همسرتان ایجاد شده است و شب ها بیشتر از حالت عادی بیدار مانده یا خیلی زودتر از شما بیدار می شود.
لجبازی کودکان امری طبیعی است. همه کودکان تا اندازه ای لجباز هستند، چرا که این طبیعت انهاست که والدین و اطرافیانشان را آزمایش کنند و بفهمند که تا کجا میتوانند پیشروی کنند و حرفشان را به کرسی بنشانند/
لجاجت به این معناست که انسان با وجود، قبول داشتن چیزی و دلیل و مدرک بر آن، بدون دلیل از پذیرفتن آن دوری می کند.
لجبازی یا همان مخالفت نمودن یک پدیدهی رفتاری است که به موجب آن کودک از پذیرفتن یا قبول نظر بزرگترهای خود، سرباز زده و آنها را قبول نمی کند و بر خواسته های خود اصرار میورزد. به طور کلی لجبازی در کودکان به معنای نپذیرفتن درخواستهای دیگران است مثل والدین، مربیان و.
لجبازی كودكان مرحله ای اجتناب ناپذير از رشد آنها است و در کودکان نوپا شایع است که بسیاری از پدران و مادران را به دردسر می اندازد. در کنترل لجبازی كودكان رفتار درست و منطقی در موارد اول دیده شدن این خصیصه در کودک است چراکه رفتار والدین در ذهن کودک حک می شود و برخورد مناسب والدین با لجبازی کودک می تواند به کاهش احتمال بروز آن در آینده کمک کند.اغلب اوقات لجبازی های کودکان هدف دار هستند آنها برای رسیدن به خواسته خود از روش های نادرست مانند جیغ کشیدن و گریه کردن استفاده می کنند حال اگر کودک بداند که با کج خلقی به آن هدف نمی رسد، احتمال کمی دارد که به این کار مبادرت کند. البته گاهی اوقات کودکان فقط به این دلیل لجبازی می کنند که بیش از حد خسته و گرسنه هستند یا به شدت از نظر روحی برانگیخته شده اند ولی نمی توانند احساساتشان را به درستی بروز دهند.
گاهی هم کودک وقتی نمی تواند کاری را که بسیار دوست دارد، به درستی انجام دهد، ناراحتی و ناامیدی خود را با عصبانیت و لجبازی نشان می دهد. به هر حال، علت بروز این گونه لجبازی ها هر چه باشد این گونه رفتارها اصلا پذیرفتنی نیست. وقتی والدین در برابر رفتارهای نادرست کودک برخوردی قاطعانه داشته باشند و از کودک بخواهند تا زمانی که به رفتار نادرستش خاتمه نداده و خواسته و احساسش را با آرامش بیان نکند به او جوابی داده نخواهد شد کودک متوجه خواهد شد که چنین رفتارهایی درست و شایسته نیستند و با به کارگیری آن ها راه به جایی نمی برد.
لجبازی در کودک، پدیده ای است که به واسطهی آن کودک از توجه به گفتار بزرگتر، خودداری کرده و به آنها توجه نمیکند.
گاهی اوقات عدم توجه به صحبتهای بزرگتر به معنای لجبازی نیست، لذا مخالفتهای جزئی یک روند رشد در کودک است، که نگرانی در قبال آن معنایی ندارد.
اختلال خلق یکی از خصوصیات بارز در کودکان لجبار است که در بسیاری موارد علت خاصی نیز ندارد.کودکان لجباز اغلب رفتارهایی همچون چیغ و داد زدن و کوبیدن پا بر زمین بخصوص در محیط خارج از منزل برای قانع کردن پدر و مادر از خود نشان می دهند.
کودکان لجباز با پدر یا مادرشان مخالفت میکنند، با آنان یکی به دو میکنند، در برابر هر درخواستی، جر و بحث میکنند و بالاخره پاسخ منفی میدهند، اصرار دارند که کارها به شکلی که آنان دوست دارند انجام شود، نه روش شما.حتی گاهی ممکن است به خشونت روی آورند، اعتراض کردن معمولاً بخشی از تلاشهای کودکان برای شکل دادن به هویتی مستقل از پدر و مادر است و به آنان این احساس را میدهد که میتوانند، محیط را هم رنگ خواسته های خود گردانند.
به طور کلی اگر کودک هیچ گاه به صحبتهای شما بی اعتنایی کرد، نگرانی جا دارد، ولی مخالفتهای جزئی، یک روند طبیعی در مسیر زندگی است
بدون شک خانواده، مهمترین بستر رشد همه جانبه انسان می باشد. که از دیرباز نقشها و کارکردهایش مورد توجه روانشناسان، جامعهشناسان و متخصصان تعلیم و تربیت بوده است . یکی از جنبه های منفی پدید آمده از این نهاد اجتماعی، طلاق است که موجب بروز ناهنجاریهای اجتماعی بسیاری شده است. در سایه طلاق، فرزندان ناخواسته درگیر تضادهایی میشوند که نه توان درک آنها را دارند و نه تاب کنار آمدن با آنها را. محرومیت فرزندان از سرپرستی مشترک پس از انحلال خانواده، آنها را از بسیاری مواهب و مزایای خانوادگی محروم میکند و اثرات جبرانناپذیری بر آنها باقی میگذارد.
طلاق، پیامدهای منفی بسیاری بر فرزندان دارد. فقدان پدر و مادر غیر از مشکلات مادی که برای فرزندان به وجود میآورد، از نظر تربیتی و عاطفی نیز ضربه سختی به روح و روان آنان وارد میکند. در حقیقت فرزندان طلاق، قربانی اشتباه پدر و مادری هستند که بدون توجه به حق و حقوق آنان از یکدیگر جدا شدهاند. برخی از این آسیبها و پیامدها عبارتند از:
ایجاد بحران های روحی و روانی : فرزندان طلاق به مرور زمان با بروز حرکات احساسی، ترس، خشم و عدم تعادل روانی هنگام عصبانیت مواجه میشوند؛ زیرا آنان رفتارهای خشونتآمیز پدر و مادر را در خانواده دیدهاند و فکر میکنند واکنشها و رفتارهای آنان باید به صورت منفی و پرخاشگرانه باشد. فرزندانی که خشم خود را فرو میبرند، وقتی در سنین بالاتر قدرت و توانایی بیشتری برای ابراز خشونت در خود میبینند؛ مرتکب اعمال خشونتآمیزی میشوند.
به طور طبیعی کودکان و نوجوانان، مرگ پدر و مادر خود را راحتتر از طلاق آنان میپذیرند. با فوت پدر و مادر، پیوندهای عاطفی، شخصیتی و احساسی و رشتههای ارتباط روانی گسسته نمیشود یا کمتر سست میشود؛ در حالی که آثار طولانی مدت طلاق حتی در آینده هم سبب میشود آنها در تشکیل زندگی دچار مشکلاتی باشند. به دنبال طلاق و از هم گسیختگی خانواده، فرزندان با بحرانهای شدید روحی و روانی روبهرو میشوند و تحت تأثیر فشار همسالان خود ممکن است از جدایی پدر و مادرشان دچار خجالت و سرافکندگی شوند. بنا بر پژوهشهای متعدد، کودکان خانوادههای طلاق نسبت به کودکان خانوادههای عادی، اضطراب بالاتری دارند و بیشتر دچار افسردگی و انزواطلبی میشوند
خلأ عاطفی : یکی از مهمترین آثار محبت به فرزندان، احساس امنیت عاطفی است که در او شکل میگیرد. فرزند باید احساس کند و ببیند که والدین و اطرافیانش او را دوست دارند و مورد تأیید قرار میدهند؛ زیرا سبب میشود فرزند نگاهی مثبت و پایدار به زندگی و آینده پیدا کند.
فرزند، محتاج و تشنه محبت است و هیچ چیز دیگری نمیتواند جایگزین مهر و محبت پدر و مادر شود. محروم کردن فرزند از نوازش و بوسیدن، موجب شکلگیری کمبودها و عقدههای روانی در آنها میشود. محرومیتهای عاطفی نیز به دنبال خود بیماریهای روانی متعددی را برای فرزندان به دنبال خواهد داشت. در حقیقت کمبود محبت مانند سرطان در وجود فرزند محروم از محبت و نوازش والدین، ریشه میدواند تا آنجا که همه وجودش را در برمیگیرد. این افراد بیآنکه بخواهند، خطر بزرگی برای جامعه به شمار میآیند؛ زیرا آنها بیمارانی هستند که میتوانند با بیماری خود حوادث شومی را برای خود و جامعه رقم بزنند. فرزندان بهویژه کودکان، در عین حال که دوست دارند از مهر و محبت پدر و مادر خود بهرهمند شوند، میخواهد مطمئن شوند که آنها نیز یکدیگر را دوست دارند. این بنای فکری پس از طلاق ویران میشود و نه تنها از مهر و محبت یکی از آنها یا هر دو محروم میشوند؛ بلکه در وجود خویش اطمینان حاصل میکنند که پدر و مادر از اول یکدیگر را دوست نداشتهاند.
اُفت تحصیلی : پایان زندگی شویی، شروع مشکلات اجتماعی فرزندان است. بر اساس پژوهشها فرزندان در دو سال نخست جدایی والدین، آسیبپذیرترند و معضلات اجتماعی، روان و جسم آنها را بیشتر تحت تأثیر خود قرار میدهد. این در حالی است که خداوند یکی از ویژگیهای بندگان راستین را توجه خاص به تربیت فرزند و خانواده خویش دانسته است . کاهش تمرکز ذهنی فرزندان و افزایش احتمال ابتلا به اختلال یادگیری، بهویژه در دروسی که نیازمند تفکر و استدلال است؛ از تبعات جدایی والدین است
احساس بلاتکلیفی : فرزندان هم پدر و هم مادر خوب را دوست دارند و با ایجاد طلاق در بین والدینشان دچار بلاتکلیفی می شوند که در کنار کدام یک از آنها می توانند زندگی کنند و آن دیگری که تنها می ماند چه اتفاقی برایش می افتد.
خشم : خشم احساسی متداول درمیان کودکان طلاق است که در اثر عدم درک یا پذیرش این مسئله روی می دهد. کودکان گاهی خشم خود را نشان نمی دهند. خشم کودکان زمانی رواج پیدا می کند که دلایل طلاق روشن نباشد. در این مواقع کودکان به خاطر آنچه از نظر آنها «غیرضروری» است از والدین خود می رنجند.طلاق تمامی اعضای خانواده را دچار استرس ميکند ، ولی براي فرزندان ناگوارتر است.
خانواده اولین و مهمترین نهادی است که کودک در آن متولد شده و تربیت می یابد. بنابراین لازمه رشد سالم و طبیعی کودکان و سلامت روان آنها، پرورش در خانواده ای بهنجار و سالم است که بستر مناسبی را برای تأمین نیازهای رشدی کودک فراهم کند. هرآنچه که باعث اختلال در عملکرد خانواده شود، می تواند زمینه ساز آسیب در پرورش کودکان شده و منجر به پیامدهای منفی برای آنها شود. اعتیاد والدین یکی از این مشکلات است که کودک را در معرض خطر قرار داده و سلامت روان او را تهدید می کند.
واژه اعتیاد زمانی به کار می رود که فرد به مصرف موادمخدر وابستگی جسمی و روحی پیدا کرده باشد که در صورت استفاده نکردن آن دچار اختلالات روحی از جمله افسردگی و اضطراب می شود.
زندگی یک فرد معتاد با یک زندگی عادی خیلی فرق دارد. کودکان در این خانواده ها شاهد خشونت خانگی، سوء استفاده جسمی و جنسی، افسردگی، بیماریهای روانی، طلاق و غیره خواهد بود و احتمال تمایل به انجام این نوع رفتارها نیز در آنها بیشتر است و در معرض شدید ابتلا به اضطراب و افسردگی و یا حتی خودکشی قرار دارند در اکثر مواقع این سوء رفتار آنها به خارج از محیط خانه نیز منتقل میشود و آنها با همسالان خود به سختی ارتباط بر قرار میکنند و معمولا به افرادی خجالتی و غیر اجتماعی تبدیل میشود
فرزندان والدین معتاد ، توانایی برقراری روابط صمیمانه با دیگران را ندارند و در این زمینه با مشکل روبرو هستند، زیرا از این هراس دارند که اعتیاد والدینشان آشکار شود، این مسئله باعث کاهش اعتماد به نفس و گرایش به کمال طلبی در آنها میشود.
یکی دیگر از اثرات مخرب اعتیاد والدین بر کودکان ، احساس گناه آنهاست.گاهی اوقات هنگامی که والدین بر سر کودک خود فریاد می زنند او خود را گناهکار و به دلیل تمام اتفاقاتی که در خانه رخ می دهد مقصر می داند این احساس گناه نیز در آینده روی رفتار او تاثیر می گذارد.
دیگر تاثیرات مخرب اعتیاد والدین بر کودک ، بی توجهی والدین است. در اکثر مواقع حتی زمانی که فقط یکی از والدین معتاد است پدر یا مادر قادر به ارائه خدمات و یا توجه به کودک خود نخواهد بود . چرا که تمام تمرکز آنها روی مشکلات خودشان است این نادیده گرفتن کودک ممکن است اورا به افسردگی و یا سایر مشکلات روان دچار کند.
زندگی کردن در خانواده هایی که هردو یا یکی از والدین به اعتیاد دچار می باشند بسیار سخت است. الدین معتلد در ابراز عشق و علاقه نسبت به فرزندانشان دچار مشکل می باشند. کودکان و نوجوانان زیر دست والدینی فاقد صلاحیت های والدینی رشد می یابند و اغلب این گونه بچه ها در درس ها موفق نیستند و قوانین اجتماعی را رعایت نکرده و و روابط اجتماعی مناسبی نداردند.
مشكلات روانی، كنجكاوی، ضعف اراده، فرار از زندگی تكراری، انگیزههای درمانی، و شخصیت نابهنجار فرد، مهمترین علل فردی گرایش به اعتیاد میباشند. برخی از علل اجتماعی گرایش به اعتیاد عبارت اند از؛ در دسترس بودن مواد مخدر، بیكاری، نابرابریهای اقتصادی و اجتماعی، محیط جغرافیایی و محل زندگی نامناسب، ضعف قوانین و ضعف اجرای آن، دوست ناباب، و ضعف دینداری در جامعه اشاره کرد.
در این بین می توان به افزایش شیوع اعتیاد در نسل نوجوان و جوان اشاره کرد زیرا این نسل ، بیشتر از سایر افراد جامعه در معرض آسیب های مختلف از جمله اعتیاد هستند، لذا توجه ویژه برای حفظ این قشر از جامعه با آگاه نمودن هرچه بیشتر والدین نسبت به این آسیب ها و ابعاد مختلف آن بخش بزرگی از اقدامات پیشگیرانه از اعتیاد محسوب مي شود.
کودکان با ورود به سرزمین ناشناخته فضای مجازی گم یا گرفتار دامهای خطرناکی میشوند که رها شدن از آنها به راحتی ممکن نیست، براین اساس والدین باید دست در دست فرزندان خود نهاده و این سرزمین ناشناخته را با یکدیگر و با امنیت خاطر عبور کنند.
والدین نقش اساسی و اصلی در حفظ امنیت کودکان در برابر آسیبها و تهدیدات فضای مجازی برعهده دارند
هرچه کودک کوچکتر باشد، تعیین پیششرط توسط بزرگترها برای استفادهی امن و بهینه از اینترنت سادهتر است. به همین دلیل مهم است که کنار کودک بنشینید و به محض کشف بازیها و فیلمها و دیگر چیزهای جالب در تلفنهای هوشمند، تبلت و کامپیوتر توسط آنها، خود را وارد جریان کرده و درگیر موضوع شوید. برای بسیاری از کودکان این موضوع از سنین دو سالگی شروع میشود.
همانطور که در دنیای معمولی، اتفاقها، تماسها و روابط، هویت کودکان را شکل میدهند، در دنیای مجازی هم همان تاثیر را دارند. در دنیای مجازی، شکل دیگری از عزت نفس ابداع شده است: عزت نفسِ "خود-عکس" محور! این اصطلاح، روش بالارفتن اعتماد به نفس و عزت نفس از طریق بازخوردهای عکسهایی که در اینترنت به اشتراک میگذاریم را توصیف میکند، بازخوردهای روشنی مانند تعداد پسندها (لایکها) و پیروان و نظرها. کودکان از سنین خیلی پایین، تاییدها و تصدیقهایی دریافت میکنند که در دنیای واقعی مطابقت با آن بسیار مشکل است. همچنین آنها میپذیرند خود را با معیارهای متداولِ مربوط به عکسها تطبیق دهند؛ به عنوان مثال، ارسال عکس به شکل معینی به منظور دریافت تأیید وحمایت بیشتر.
نیاز به تأیید شدن، نیازی انسانی است که در هر سن و سالی برای مغز مانند اکسیژن روانی کار میکند. کسانی که از اینترنت برای پیدا کردن کودکان و مقاصد جنسی استفاده میکنند، از این نیاز بهرهبرداری میکنند. آنها در مکانهایی که کودکان حضور دارند مکررا رفت و آمد کرده و میدانند که چگونه از میل به تایید شدن در نگاه دیگران که در همهی انسانها وجود دارد، بهرهبرداری کنند.
به جای تعیین قید و بند، صحبت با کودکان پیرامون عزت نفسِ "خود-عکس"محور از این منظر، راه را برای بحث دربارهی این موضوع آسانتر میکند. والدین و دیگر بزرگسالان همیشه الگوی کودکان خواهند بود و کودکان اغلب آنچه که شما انجام میدهید را کپی میکنند و نه آنچه را که میگویید.
با کودک صحبت کنید و از او سوال کنید: یک "لایک" واقعا چه معنایی دارد؟ چه حسی داری اگر هیچ "لایکی" دریافت نکنی؟ چه عکسهایی را پست کنیم و واقعا چه کسانی میتوانند آن را ببینند؟ سعی کنید از خودتان هم این سوالها را بپرسید! این میتواند راه خوبی برای درک بیشتر کودکان باشد
کسانی که برای فریفتن کودکان اقدام به "آمادهسازی" میکنند، در اینترنت به دنبال مکانهایی میگردند که میدانند کودکان از آنجا استفاده میکنند. آنها معمولا وانمود میکنند که فرد دیگری هستند و از اسم و عکس پروفایل ساختگی استفاده میکنند. اولین تماس، معمولا در اتاقهای گفتوگو یا گروههای معاشرتی مشابه اتفاق میافتد.
سپس فرد متخلف، اغلب با دوربین کامپیوتری تلاش میکند مکالمه را به مکان خصوصیتری بکشاند، از این طریق میتواند آزادی عمل بیشتری داشته باشد و به اطلاعات بیشتری در مورد کودک از جمله آدرس، شماره تلفن، دوستان و خانوادهی او دسترسی پیدا کند. فرد فریبکار اغلب تلاش میکند با تظاهر به داشتن علاقهمندیهای مشترک، رابطهای را شکل دهد و اعتمادسازی کند. معمولا تماس اولیه، با استفاده از دستکاریهای ظریف ذهنی و تهدیدهای در لفافه مثبت پیش میرود؛ سپس تغییر کرده و ماهیت جنسی پیدا میکند. همچنین، اینترنت این امکان را برای فرد متخلف فراهم میکند که تصاویر کودکان را به اشتراک بگذارد.
اقدام برای دوست شدن با کودک، به خصوص در اینترنت، به منظور سعی در ترغیب وی به داشتن رابطهی جنسی. این عمل در بسیاری از کشورها جرم محسوب میشود.
صرفنظر از اینکه سوءاستفاده فیزیکی بوده یا غیرفیزیکی، کودک مذکور، قربانی خشونت جنسی جدی محسوب میشود و اعمالی از این دست جرم جنایی به شمار میآیند. چه این عمل در اینترنت اتفاق افتاده باشد چه نباشد، پیامدهای آن برای کودک یکسان است.
درباره این سایت